بالا رفتن از ديوار کلمات
بالا رفتن از ديوار کلمات
نويسنده:آذر جبارزاده
منبع:روزنامه جام جم
منبع:روزنامه جام جم
شايد شما هم اين حکايت را شنيده باشيد که روزي فردي جماعتي را به گرد خويش جمع کرده بود و اشعار مي خواند. سنايي در حال عبور از اين محل ديد که آن فرد اشعار او را مي خواند. از وي پرسيد: اين اشعار از کيست ؟ گفت: از سنايي. سنايي گفت: او را مي شناسي؟ آن مرد گفت: سنايي منم. سنايي گفت: شعردزد ديده بوديم اما شاعردزد نه. اين حکايت احتمالا يکي از اولين سرقت هاي ادبي تاريخ ادبيات ايران باشد.
سرقت ادبي يکي از آسيب هاي حرفه نويسندگي چه در عرصه مطبوعات و چه در عرصه ادبيات است که متاسفانه در جامعه ما در شکل هاي متفاوت رواج روزافزوني گرفته است. اين پديده ، هم در زمينه تاليف و هم در زمينه ترجمه وجود دارد که در ذيل به آن اشاره خواهد شد.البته امروزه با پيچيدگي رفتارهاي اجتماعي شيوه اين کار تغيير کرده است و به آن صورت واضح و شفاف که در قرن سنايي عارف و شاعر قرن هفتم ديده مي شود، صورت نمي گيرد. بلکه شگردهاي امروزي سرقت ادبي از روشي مستقيم به روشي غيرمستقيم و زيرساختي تبديل شده است و با مقايسه ظريف و موشکافانه هر دو متن مي توان به سرقتي که صورت گرفته پي برد. اين نوع سرقت که امروزه بيشتر صورت مي گيرد، مضمون دزدي است. به اين صورت که فردي با مطالعه دقيق يک اثر، موارد بکر يا نکات مورد توجه را که از نظر نوآفريني تا به حال پژوهشي روي آن انجام نگرفته است انتخاب کرده و بعد با تحقيقات اندک و بي مايه و اضافه کردن فقط چند خط از کتاب هاي تحقيقي يا مقالات پژوهشي متني را نوشته و به نام خود چاپ مي کند که البته فاقد ارزش علمي است.
نکته قابل بحث اينجاست که چنين نوع سرقت ادبي به راحتي قابل دفاع نبوده و متن مادر مورد ظلم قرار مي گيرد. اين سارقان آثار معنوي در دفاع از نوشته خود چند دليل بيان مي دارند که عبارت است از: نوشته آنها در مقايسه با متن مادر فقط تشابه موضوعي است و اصلا متن نوشته شده در مقايسه با متن مادر فقط تبادر يک موضوع مشابه به 2نفر است.
حال اين که چنين متن هايي هميشه با فاصله زماني مورد توجهي نوشته مي شود، يعني دقيقا بعد از متن مادر و تبادر در اين گونه موارد جايي از اعراب ندارد؛ همچنين در اين گونه نوشته ها، براحتي مي توان نشانه هاي متن مادر را پيدا کرد، چرا که متن نوشته شده فاقد خلاقيت فردي و سبک شخصي است.در اين گونه نوشته شواهد آثار اوليه (متن مادر) زدوده شده و برخي مضامين استفاده مي شوند که البته فقط قالب متن متفاوت بوده و ساختار کلي هر دو نوشته يکي است. توجيه ديگري که اين به ظاهر نويسندگان مي آوردند اين است که نوشته ها به دليل همه گير شدن يک موضوع اجتماعي در بطن جامعه است که ممکن است افراد، موارد متعدد و در عين حال متشابهي را بنويسند.
در مقابل اين توجيه مي توان پاسخ داد که هرچند ممکن است در جامعه يک مساله و يا معضل مورد توجه بسياري قرار گيرد و افراد نظرهاي مختلف ارائه کنند اما زاويه ذهني هر انسان با ديگري فرق دارد و در نتيجه با يک پديده ثابت ، متون متفاوت نوشته مي شود. در مقايسه چند متن متشابه براحتي نکات اشتراک و اختلاف مضمون را مي توان ديد، چرا که يک موضوع با مضامين متفاوت از يک جهت (موضوع) مشابه بوده و از چند جهت (نوع قلم نويسنده ، تحقيقاتي که انجام شده ، زاويه ديد، راه حل هاي ارائه شده ، راهکارهاي بيان شده ، برداشت و نتيجه گيري نهايي مطلب) متمايز است و اين که متن مادر از جهات مختلف مفصل تر از متن دوم است و زواياي بيشتري را مورد توجه قرار داده است.
با اندکي دقت متوجه مي شويم که بيشتر متون سرقت شده فاقد نتيجه گيري منطقي و اصول مند است ، چرا که از لحاظ علمي و روان شناسي ثابت شده است که متون تحقيقاتي در ذهن فرد پژوهش گر پيش مقدمه هايي را ايجاد مي کند که فرد در مراحل پايان از لحاظ ذهني قادر به نتيجه گيري خواهد بود.
علت سرقت ادبي از سه ديدگاه مورد توجه است:
افرادي که از تلاش و کوشش فراوان رويگردانند، بيشتر طالب کارهاي آماده و بدون زحمت هستند، دوست دارند در مدت زمان کوتاهي مشهور شوند يا بشدت علاقه مندند که (نام نويسنده يا مترجم داشته باشند و خود را پژوهشگر و نويسنده جا بزنند) در نتيجه دست به سرقت ادبي يا مضمون دزدي مي زنند. حسن نراقي در کتاب خود به نکته جالبي اشاره مي کند: «وقتي نتوانستيم در کارهايمان براحتي موفق شويم فرقي نمي کند که اين موفقيت درسي باشد، اجتماعي باشد، اقتصادي باشد يا خانوادگي در هر چه باشد حسادت مي کنيم» و در واقع نتيجه اين حسادت آسيب هايي از نوع سرقت ادبي است. در خلق يک اثر توسط نويسنده يا هر حرفه ديگر بحث خلاقيت مطرح است.به اين صورت که هر فردي که اثري را مي آفريند از خلاقيت برخوردار است ؛ يعني ذهن اين افراد از ويژگي هايي برخوردار است که در ويژگي افراد با سطح هوشي بالاتر از معمولي يافت مي شود. البته اين تعريف مختص جوامعي است که خلاقيت را امري فردي مي دانند و آن را مختص به ژنتيک ، هوش ، استعداد، تربيت خانوادگي ، قابليت هاي فردي ، محيطهاي مساعد تربيت ، نسل و کشورهايي که خلاقيت در همه افراد آن ديده مي شود! مي دانند. در اين گونه جوامع که پيشرفته محسوب نمي شوند و علوم انساني فاقد ارزش اجتماعي و سيستم حمايتي است اين تعاريف پررنگ تر است و راه پيشرفت افراد نيز فردي است تا اجتماعي و خلاقيت در محدوده فردي سنجيده مي شود.حال اين که در تعاريف جامعه شناسي روان شناسي جوامع پيشرفته اين گونه خطکشي ها مردود شده و تعريف جديدي ارائه کرده اند مبني بر اين که خلاقيت فرآيندي اجتماعي است که فرد با قرارگيري در محيط اجتماع داراي شناخت و آگاهي مي شود که مي تواند با يادگيري و پياده سازي علوم فراگرفته شده به درجه اي از خلاقيت برسد. در واقع در اين رويکرد جديد خلاقيت را بيشتر از جنبه پرورش نيروهاي بالقوه افراد مورد توجه قرار مي دهند و آن را از دايره بسته الهام ، آفرينش و استعداد ذاتي بيرون آورده و دست هر انساني را که خواهان و علاقه مند سازندگي است ، باز مي گذارند. سرقت ادبي بيشتر در جوامعي با تعريف فردي يافت مي شود؛ چرا که فرد بر اثر بن مايه هاي ثابت آموزشي و کليشه اي خود را فاقد خلاقيت دانسته ، زمان را کوتاه تر از آن مي داند که براي مطالعه و تحقيق صرف کند در نتيجه دست به سرقت ادبي مي زند.همچنين سرقت ادبي بيشتر در جوامعي ديده مي شود که نويسندگي شغل محسوب نمي شود و در نتيجه ارزشمند نبوده و بدون حمايت رها مي شود. اين امر موارد آسيب زا را باز مي گذارد و فرد خلاق ديگر نمي تواند از آثار خود دفاع کند. در قانون مطبوعات مي خوانيم: سرقت ادبي عبارت است از نسبت دادن عمدي تمام يا بخش قابل توجهي از آثار و نوشته هاي ديگران به خود يا غير ولو به صورت ترجمه. اما با وجود چنين قانوني هيچ ضمانت اجرايي وجود ندارد. تنها قانوني که مي تواند از يک اثر ادبي حمايت کند قانون پيمان برن است و سرقت ادبي بيشتر مختص جوامعي است که مطابق با پيمان برن (copy right) عمل نمي کنند. نداشتن حق عضويت در چنين قانوني سبب مي شود هيچ فرد حقيقي يا حقوقي قادر نباشد فعاليت يا اثر خود را ثبت کند، در نتيجه هرگز فرصت دفاع را نيز نخواهد داشت.حتي اگر فردي بتواند ثابت کند که نوشته اش مورد سرقت واقع شده است و ادعاي تملک کند هيچ منبعي نمي تواند حقي براي وي قائل شود، در نتيجه اين پديده زشت همچنان ادامه خواهد داشت.
با وجود چنين آسيب هايي ، افرادي حق استفاده از آثار ادبي را از زمره حقوقي مي دانند که همه جوامع در استفاده از آن سهيم هستند و هرگز نمي توان دور آثار ادبي يا هنري سيم خاردار کشيد و مانع استفاده افراد شد. اين گونه از افراد پر بيراه هم نمي گويند و اعتقاد دارند نبايد افراد را از نعمت استفاده از آثار ادبي که در ميان تمامي افراد محبوبيت دارد محروم کرد؛ همچنين حقوق مولف را مانند اختراعات يا اکتشافات دانشمندان مي دانند که بايد فرمول هاي اختراع يا اکتشاف شده خود را در اختيار همگان قرار دهند. حال اين که اين نکته را ناديده گرفته اند که همان فرمول يا قانون کشف شده نيز توسط سازمان ها ثبت مي شود و هرگاه که مورد استفاده قرار مي گيرد بايد با اجازه کتبي از دانشمند صاحب فرمول باشد و به بياني ديگر يک فرمول طبق موارد مصرف از دانشمند خريداري شده و سپس توسط يک سازمان مورد استفاده قرار مي گيرد و اين که هيچ گاه حق استفاده از قوانين علمي ثبت شده به يک فرد حقيقي سپرده نمي شود، بلکه به افراد حقوقي داده مي شود.
در حالي که آثار ادبي با نوع فرمول هاي علوم پايه متفاوت است. گاهي فردي يک اثر را بدون اين که حاصل تلاش او باشد به نام خود چاپ مي کند و از نتايج انتشار آن نيز بهره مند مي شود، در صورتي که امکانات و ابزار مورد استفاده از فرمول هاي شيمي به محيطهاي خاصي نيازمند است که هرگز توسط يک فرد قابل مهيا نيست و براحتي هم نمي توان يک فرمول را به دست آورد. نوعي سرقت ديگر در زمينه ترجمه است که فردي فقط با تغيير چند کلمه در متن بعدي ادعاي ترجمه ديگري مي کند، در حالي که افراد اهل فن براحتي متوجه مي شوند که فقط جاي چند کلمه تغيير کرده است ، چرا که ترجمه نيز در دايره آثار ادبي همانند آفرينش هاي ادبي داراي سبک شخصي است که در هر فرد منحصر به فرد بوده و با تمام زواياي نزديک و واژگان مشابه براحتي از هم تفکيک مي شود.
با گسترش روزافزون استفاده از رايانه و آسان تر شدن مطالعه برخي از افراد براي در دسترس قرار دادن علوم روز دست به ابتکاري زده اند که راه مطالعه و رجوع به منابع را آسان تر کرده است.وجود سي دي که به وسيله افرادي علم دوست توليد شده است يکي از اين راه ها محسوب مي شود؛ اما نبود متولي قانوني سبب شده است زحمت اين افراد براحتي تکثير شده و به صورت غير منصفانه اي در دسترس همگان قرار گيرد.
امروزه علاوه بر آسيب هايي که در بالا اشاره شد، فعاليت هايي در محيطهاي علمي و پژوهشي فضاي اينترنت نيز روي مي دهد که باز به دليل نبود قانون مدون و همچنين نبود تکنولوژي سرقت هايي صورت مي گيرد.در کشورهايي که به نحوي قانون حمايت از آثار علمي و پژوهشي وجود دارد نوعي برنامه الکترونيکي روي صفحات الکترونيکي نصب مي شود که اين ابزار از copy و past کردن صفحات وب سايت ها يا وبلاگ هاي شخصي جلوگيري به عمل مي آورد. اين يکي از برنامه هاي حفاظتي در محيطهاي اينترنتي است که موجب به وجود آمدن نوعي انحصار و امنيت شغلي در زمينه استفاده از آثار ادبي و علمي مي شود.
حال اين که متاسفانه در ايران به دليل نبود چنين فضاهايي نوعي عدم امنيت نسبت به ارسال مطالب وجود دارد، چنان که شما هم اگر به وب سايت ها يا وبلاگ هاي شخصي مراجعه نموده باشيد متوجه مي شويد بعضي از مطالب در بيشتر سايت ها يافت مي شود بدون اين که نامي از آفريننده آن ديده شود. گسترش روزافزون وب سايت هاي علمي ادبي و شخصي در فضاي جهاني امري خوشايند و مايه مباهات است ، اما متاسفانه به دليل عدم رسميت چنين فضاهايي در فرهنگ ما سبب شده است اين آسيب فرهنگي دامنگير کاربران اينترنتي نيز شود. حال اين که وجود يک نرم افزار که بتازگي در شرکت هايي با فناوري بالا مورد استفاده قرار مي گيرد بسيار مورد نياز است.
اين نرم افراز نه تنها در محيطهاي الکترونيکي مفيد بوده بلکه از جلوگيري سرقت هاي ادبي خارج از اين محيط نيز بسيار سودمند است. اين نرم افزار به اين صورت عمل مي کند که با دقت فراوان کلمه هاي کپي شده از يک متن را بخوبي روشن مي کند. حتي اگر از يک متن 2000 خطي فردي 2 خط را کپي کرده باشد اين نرم افزار به آساني نشان خواهد داد. حتي اگر فردي 2 خط را کپي کرده و جاي فعل و فاعل را نيز تغيير داده باشد باز اين نرم افزار اين کپي را روشن خواهد کرد. چنين نرم افزارهايي ديگر راه را براي افرادي که بدون تلاش مي خواهند نامي داشته باشند، سخت خواهد کرد و نام را مختص کساني مي کند که با زحمت صاحب موقعيتي شده اند.
سرقت ادبي يکي از آسيب هاي حرفه نويسندگي چه در عرصه مطبوعات و چه در عرصه ادبيات است که متاسفانه در جامعه ما در شکل هاي متفاوت رواج روزافزوني گرفته است. اين پديده ، هم در زمينه تاليف و هم در زمينه ترجمه وجود دارد که در ذيل به آن اشاره خواهد شد.البته امروزه با پيچيدگي رفتارهاي اجتماعي شيوه اين کار تغيير کرده است و به آن صورت واضح و شفاف که در قرن سنايي عارف و شاعر قرن هفتم ديده مي شود، صورت نمي گيرد. بلکه شگردهاي امروزي سرقت ادبي از روشي مستقيم به روشي غيرمستقيم و زيرساختي تبديل شده است و با مقايسه ظريف و موشکافانه هر دو متن مي توان به سرقتي که صورت گرفته پي برد. اين نوع سرقت که امروزه بيشتر صورت مي گيرد، مضمون دزدي است. به اين صورت که فردي با مطالعه دقيق يک اثر، موارد بکر يا نکات مورد توجه را که از نظر نوآفريني تا به حال پژوهشي روي آن انجام نگرفته است انتخاب کرده و بعد با تحقيقات اندک و بي مايه و اضافه کردن فقط چند خط از کتاب هاي تحقيقي يا مقالات پژوهشي متني را نوشته و به نام خود چاپ مي کند که البته فاقد ارزش علمي است.
نکته قابل بحث اينجاست که چنين نوع سرقت ادبي به راحتي قابل دفاع نبوده و متن مادر مورد ظلم قرار مي گيرد. اين سارقان آثار معنوي در دفاع از نوشته خود چند دليل بيان مي دارند که عبارت است از: نوشته آنها در مقايسه با متن مادر فقط تشابه موضوعي است و اصلا متن نوشته شده در مقايسه با متن مادر فقط تبادر يک موضوع مشابه به 2نفر است.
حال اين که چنين متن هايي هميشه با فاصله زماني مورد توجهي نوشته مي شود، يعني دقيقا بعد از متن مادر و تبادر در اين گونه موارد جايي از اعراب ندارد؛ همچنين در اين گونه نوشته ها، براحتي مي توان نشانه هاي متن مادر را پيدا کرد، چرا که متن نوشته شده فاقد خلاقيت فردي و سبک شخصي است.در اين گونه نوشته شواهد آثار اوليه (متن مادر) زدوده شده و برخي مضامين استفاده مي شوند که البته فقط قالب متن متفاوت بوده و ساختار کلي هر دو نوشته يکي است. توجيه ديگري که اين به ظاهر نويسندگان مي آوردند اين است که نوشته ها به دليل همه گير شدن يک موضوع اجتماعي در بطن جامعه است که ممکن است افراد، موارد متعدد و در عين حال متشابهي را بنويسند.
در مقابل اين توجيه مي توان پاسخ داد که هرچند ممکن است در جامعه يک مساله و يا معضل مورد توجه بسياري قرار گيرد و افراد نظرهاي مختلف ارائه کنند اما زاويه ذهني هر انسان با ديگري فرق دارد و در نتيجه با يک پديده ثابت ، متون متفاوت نوشته مي شود. در مقايسه چند متن متشابه براحتي نکات اشتراک و اختلاف مضمون را مي توان ديد، چرا که يک موضوع با مضامين متفاوت از يک جهت (موضوع) مشابه بوده و از چند جهت (نوع قلم نويسنده ، تحقيقاتي که انجام شده ، زاويه ديد، راه حل هاي ارائه شده ، راهکارهاي بيان شده ، برداشت و نتيجه گيري نهايي مطلب) متمايز است و اين که متن مادر از جهات مختلف مفصل تر از متن دوم است و زواياي بيشتري را مورد توجه قرار داده است.
با اندکي دقت متوجه مي شويم که بيشتر متون سرقت شده فاقد نتيجه گيري منطقي و اصول مند است ، چرا که از لحاظ علمي و روان شناسي ثابت شده است که متون تحقيقاتي در ذهن فرد پژوهش گر پيش مقدمه هايي را ايجاد مي کند که فرد در مراحل پايان از لحاظ ذهني قادر به نتيجه گيري خواهد بود.
علت سرقت ادبي از سه ديدگاه مورد توجه است:
افرادي که از تلاش و کوشش فراوان رويگردانند، بيشتر طالب کارهاي آماده و بدون زحمت هستند، دوست دارند در مدت زمان کوتاهي مشهور شوند يا بشدت علاقه مندند که (نام نويسنده يا مترجم داشته باشند و خود را پژوهشگر و نويسنده جا بزنند) در نتيجه دست به سرقت ادبي يا مضمون دزدي مي زنند. حسن نراقي در کتاب خود به نکته جالبي اشاره مي کند: «وقتي نتوانستيم در کارهايمان براحتي موفق شويم فرقي نمي کند که اين موفقيت درسي باشد، اجتماعي باشد، اقتصادي باشد يا خانوادگي در هر چه باشد حسادت مي کنيم» و در واقع نتيجه اين حسادت آسيب هايي از نوع سرقت ادبي است. در خلق يک اثر توسط نويسنده يا هر حرفه ديگر بحث خلاقيت مطرح است.به اين صورت که هر فردي که اثري را مي آفريند از خلاقيت برخوردار است ؛ يعني ذهن اين افراد از ويژگي هايي برخوردار است که در ويژگي افراد با سطح هوشي بالاتر از معمولي يافت مي شود. البته اين تعريف مختص جوامعي است که خلاقيت را امري فردي مي دانند و آن را مختص به ژنتيک ، هوش ، استعداد، تربيت خانوادگي ، قابليت هاي فردي ، محيطهاي مساعد تربيت ، نسل و کشورهايي که خلاقيت در همه افراد آن ديده مي شود! مي دانند. در اين گونه جوامع که پيشرفته محسوب نمي شوند و علوم انساني فاقد ارزش اجتماعي و سيستم حمايتي است اين تعاريف پررنگ تر است و راه پيشرفت افراد نيز فردي است تا اجتماعي و خلاقيت در محدوده فردي سنجيده مي شود.حال اين که در تعاريف جامعه شناسي روان شناسي جوامع پيشرفته اين گونه خطکشي ها مردود شده و تعريف جديدي ارائه کرده اند مبني بر اين که خلاقيت فرآيندي اجتماعي است که فرد با قرارگيري در محيط اجتماع داراي شناخت و آگاهي مي شود که مي تواند با يادگيري و پياده سازي علوم فراگرفته شده به درجه اي از خلاقيت برسد. در واقع در اين رويکرد جديد خلاقيت را بيشتر از جنبه پرورش نيروهاي بالقوه افراد مورد توجه قرار مي دهند و آن را از دايره بسته الهام ، آفرينش و استعداد ذاتي بيرون آورده و دست هر انساني را که خواهان و علاقه مند سازندگي است ، باز مي گذارند. سرقت ادبي بيشتر در جوامعي با تعريف فردي يافت مي شود؛ چرا که فرد بر اثر بن مايه هاي ثابت آموزشي و کليشه اي خود را فاقد خلاقيت دانسته ، زمان را کوتاه تر از آن مي داند که براي مطالعه و تحقيق صرف کند در نتيجه دست به سرقت ادبي مي زند.همچنين سرقت ادبي بيشتر در جوامعي ديده مي شود که نويسندگي شغل محسوب نمي شود و در نتيجه ارزشمند نبوده و بدون حمايت رها مي شود. اين امر موارد آسيب زا را باز مي گذارد و فرد خلاق ديگر نمي تواند از آثار خود دفاع کند. در قانون مطبوعات مي خوانيم: سرقت ادبي عبارت است از نسبت دادن عمدي تمام يا بخش قابل توجهي از آثار و نوشته هاي ديگران به خود يا غير ولو به صورت ترجمه. اما با وجود چنين قانوني هيچ ضمانت اجرايي وجود ندارد. تنها قانوني که مي تواند از يک اثر ادبي حمايت کند قانون پيمان برن است و سرقت ادبي بيشتر مختص جوامعي است که مطابق با پيمان برن (copy right) عمل نمي کنند. نداشتن حق عضويت در چنين قانوني سبب مي شود هيچ فرد حقيقي يا حقوقي قادر نباشد فعاليت يا اثر خود را ثبت کند، در نتيجه هرگز فرصت دفاع را نيز نخواهد داشت.حتي اگر فردي بتواند ثابت کند که نوشته اش مورد سرقت واقع شده است و ادعاي تملک کند هيچ منبعي نمي تواند حقي براي وي قائل شود، در نتيجه اين پديده زشت همچنان ادامه خواهد داشت.
با وجود چنين آسيب هايي ، افرادي حق استفاده از آثار ادبي را از زمره حقوقي مي دانند که همه جوامع در استفاده از آن سهيم هستند و هرگز نمي توان دور آثار ادبي يا هنري سيم خاردار کشيد و مانع استفاده افراد شد. اين گونه از افراد پر بيراه هم نمي گويند و اعتقاد دارند نبايد افراد را از نعمت استفاده از آثار ادبي که در ميان تمامي افراد محبوبيت دارد محروم کرد؛ همچنين حقوق مولف را مانند اختراعات يا اکتشافات دانشمندان مي دانند که بايد فرمول هاي اختراع يا اکتشاف شده خود را در اختيار همگان قرار دهند. حال اين که اين نکته را ناديده گرفته اند که همان فرمول يا قانون کشف شده نيز توسط سازمان ها ثبت مي شود و هرگاه که مورد استفاده قرار مي گيرد بايد با اجازه کتبي از دانشمند صاحب فرمول باشد و به بياني ديگر يک فرمول طبق موارد مصرف از دانشمند خريداري شده و سپس توسط يک سازمان مورد استفاده قرار مي گيرد و اين که هيچ گاه حق استفاده از قوانين علمي ثبت شده به يک فرد حقيقي سپرده نمي شود، بلکه به افراد حقوقي داده مي شود.
در حالي که آثار ادبي با نوع فرمول هاي علوم پايه متفاوت است. گاهي فردي يک اثر را بدون اين که حاصل تلاش او باشد به نام خود چاپ مي کند و از نتايج انتشار آن نيز بهره مند مي شود، در صورتي که امکانات و ابزار مورد استفاده از فرمول هاي شيمي به محيطهاي خاصي نيازمند است که هرگز توسط يک فرد قابل مهيا نيست و براحتي هم نمي توان يک فرمول را به دست آورد. نوعي سرقت ديگر در زمينه ترجمه است که فردي فقط با تغيير چند کلمه در متن بعدي ادعاي ترجمه ديگري مي کند، در حالي که افراد اهل فن براحتي متوجه مي شوند که فقط جاي چند کلمه تغيير کرده است ، چرا که ترجمه نيز در دايره آثار ادبي همانند آفرينش هاي ادبي داراي سبک شخصي است که در هر فرد منحصر به فرد بوده و با تمام زواياي نزديک و واژگان مشابه براحتي از هم تفکيک مي شود.
با گسترش روزافزون استفاده از رايانه و آسان تر شدن مطالعه برخي از افراد براي در دسترس قرار دادن علوم روز دست به ابتکاري زده اند که راه مطالعه و رجوع به منابع را آسان تر کرده است.وجود سي دي که به وسيله افرادي علم دوست توليد شده است يکي از اين راه ها محسوب مي شود؛ اما نبود متولي قانوني سبب شده است زحمت اين افراد براحتي تکثير شده و به صورت غير منصفانه اي در دسترس همگان قرار گيرد.
امروزه علاوه بر آسيب هايي که در بالا اشاره شد، فعاليت هايي در محيطهاي علمي و پژوهشي فضاي اينترنت نيز روي مي دهد که باز به دليل نبود قانون مدون و همچنين نبود تکنولوژي سرقت هايي صورت مي گيرد.در کشورهايي که به نحوي قانون حمايت از آثار علمي و پژوهشي وجود دارد نوعي برنامه الکترونيکي روي صفحات الکترونيکي نصب مي شود که اين ابزار از copy و past کردن صفحات وب سايت ها يا وبلاگ هاي شخصي جلوگيري به عمل مي آورد. اين يکي از برنامه هاي حفاظتي در محيطهاي اينترنتي است که موجب به وجود آمدن نوعي انحصار و امنيت شغلي در زمينه استفاده از آثار ادبي و علمي مي شود.
حال اين که متاسفانه در ايران به دليل نبود چنين فضاهايي نوعي عدم امنيت نسبت به ارسال مطالب وجود دارد، چنان که شما هم اگر به وب سايت ها يا وبلاگ هاي شخصي مراجعه نموده باشيد متوجه مي شويد بعضي از مطالب در بيشتر سايت ها يافت مي شود بدون اين که نامي از آفريننده آن ديده شود. گسترش روزافزون وب سايت هاي علمي ادبي و شخصي در فضاي جهاني امري خوشايند و مايه مباهات است ، اما متاسفانه به دليل عدم رسميت چنين فضاهايي در فرهنگ ما سبب شده است اين آسيب فرهنگي دامنگير کاربران اينترنتي نيز شود. حال اين که وجود يک نرم افزار که بتازگي در شرکت هايي با فناوري بالا مورد استفاده قرار مي گيرد بسيار مورد نياز است.
اين نرم افراز نه تنها در محيطهاي الکترونيکي مفيد بوده بلکه از جلوگيري سرقت هاي ادبي خارج از اين محيط نيز بسيار سودمند است. اين نرم افزار به اين صورت عمل مي کند که با دقت فراوان کلمه هاي کپي شده از يک متن را بخوبي روشن مي کند. حتي اگر از يک متن 2000 خطي فردي 2 خط را کپي کرده باشد اين نرم افزار به آساني نشان خواهد داد. حتي اگر فردي 2 خط را کپي کرده و جاي فعل و فاعل را نيز تغيير داده باشد باز اين نرم افزار اين کپي را روشن خواهد کرد. چنين نرم افزارهايي ديگر راه را براي افرادي که بدون تلاش مي خواهند نامي داشته باشند، سخت خواهد کرد و نام را مختص کساني مي کند که با زحمت صاحب موقعيتي شده اند.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}